رابطه
با نوع مخالف همواره جاذبه بیشتری دارد . ایجاد رابطه تازه ، زیبایی خاص
خودش را دارد . هر وقت رابطه ای تازه برقرار می کنی ، هیجان و ماجرایی
تازه و ماه عسلی تازه را آغاز می کنی . اما با هر جدایی ، سرخوردگی تازه ،
اضطراب و درماندگی تازه را نیز باید تجربه کنی . همه چیز از هم می پاشد و
تو باید از نو خود را جمع و جور کنی . بنابراین ، لذت از زمانی آغاز می
شود که رابطه ای را شروع می کنی ، و درماندگی از زمانی آغاز می شود که
رابطه را می گسلی .
وقتی
رابطه ای را حفظ می کنی ، از صمیمیت به وجود آمده لذت می بری ، از امنیت
فراهم آمده لذت می بری . اما در این نوع رابطه ، از هیجان و ماجراجویی
خبری نیست . نزدیکی و صمیمیت ، لذت و زیبایی ویژه خود را دارد . ریشه ها
در صمیمیت است که رشد می کنند . نزدیک تر و نزدیک تر می شوی و ناگهان
رابطه شکلی تازه به خود می گیرد . صحبت از تمتع جنسی نیست . تمتع جنسی ،
رفته رفته رنگ می بازد ؛ صحبت از مهر و دوستی است .
وقتی
رابطه ای کاملاً ریشه می گیرد ، کیفیت تازه ای نیز به بار می آورد که
بسیار دلچسب است . اما برای داشتن این رابطه ریشه دار باید از ماه عسل های
مکرر چشم پوشی کرد .
اگر
مدام رابطه ها را بر هم بزنی و از نو آغاز کنی ، خسته می شوی اما دچار
ملال نمی شوی ؛ اگر یک رابطه را حفظ کنی ، هرگز خسته نمی شوی اما ممکن است
دچار ملالت شوی . بنابراین ، هر
دو شیوه زندگی کردن اشک ها و لبخند های ویژه خود را دارند . طبیعی است
اگر از یکی از این دو نوع رابطه دلزده شوی ، به دیگری فکر خواهی کرد . این
گرایشی طبیعی در توست ، که فکر کنی آن نوع رابطه ممکن است مطلوب تر باشد ،
زیرا آن نوع را هنوز تجربه نکرده ای . پیش از این که در مورد یکی از این
دو نوع رابطه فکر کنی ، به این فکر کن که تو از کدام تیپ از آدم ها هستی
...
ممکن
است روزی کسی را پیدا کنی که هر دو را با هم داشته باشد ، آنگاه آسوده می
شوی ؛ کسی که با او زندگی را ماجراجویانه سپری کنی و نیز رابطه را آن قدر
ادامه بدهی که صمیمیت و دوستی را نیز تجربه کنی . اما برای رسیدن به چنین
آرزویی باید صبوری را بیاموزی ، یک شبه نمی توان به همه این ها یک جا
رسید . این اتفاق خواهد افتاد ، اما این اتفاق را نمی توان مجبور کرد که
بیفتد . اگر مجبور کنی ، خود را درمانده تر کرده ای . فقط احساس فلاکت خود
را عوض کرده ای ، و این احساس فلاکت تازه ، ویران کننده تر است .
جامعه
تا به حال به نفع یک نوع عمل کرده است ، به همین دلیل جوامع اغلب درمانده
اند ، زیرا بسیاری از افراد به آن نوع خاص تعلق ندارند .
بسیاری از آدم ها به یک رابطه دل خوش اند و بسیاری دیگر به یک رابطه قانع
نیستند . کسانی که به یک رابطه قانع نیستند ، آدم هایی ماجراجویند .
اینان کاشف اند ، نه صرفاً امور جنسی را ، بلکه در همه عرصه ها . بنابراین
، جامعه ای که صرفاً بر داشتن یک رابطه تاکید دارد ، به لحاظ خلاقیت و
اکتشاف و اختراع عقیم می ماند ، زیرا به آدم ماجراجو و خلاق و مکتشف اجازه
ظهور و بروز نداده است .
کسی
که به یک رابطه قانع است ، روحیه ای غیر خلاق دارد . او طالب امنیت و
سلامت است و همواره به دنبال موقعیتی دنج می گردد . او پرسه زن و آواره و
کولی نیست . او در هیچ قلمرویی پرسه نمی زند ؛ نه در قلمروی جسم ، نه در
قلمروی روح ، نه در قلمروی ذهن و اندیشه . او بر هر آنچه کهنه و آشناست
تاکید دارد و نه بر هر آنچه تازه و ناآشناست . او به قلمرو های بکر علاقه
ای ندارد . زیرا بر سر هر آنچه تازه و بکر است ، مشکلاتی وجود دارد ؛ تو
باید از نو کنار بیایی ، باید خود را با شرایط تازه وفق دهی .
هر
تغییر تازه ای ، اوضاع زندگی تو را بر هم می زند . بنابراین ، جوامع تک
رابطه ای غیر علمی ، خرافی ، ایستا و گنگ می شوند و سپس می میرند .
جوامعی
که رابطه را محدود نمی کنند ، ماجراجو ، زندگی و جاری می شوند ، اما پر
از تنش و خستگی . به همین دلیل است که علم به این جوامع راه می یابد و
مدام راه های تازه ای کشف می شود . زیرا وحیه ای که در این گونه جوامع رشد
می کند ، روحیه آوارگی و پرسه است . در این جوامع از تازه استقبال می
شود ؛ از کهنه ، به آن دلیل که کهنه است روی می گردانند . هر کس سعی می کند
حتی المقدور غبار کهنگی را از خود بتکاند .
اما
چنین جوامعی ، آرامش ، سکوت ، امنیت ، راحتی و گرمای ولرم خانه را از دست
می دهند . گویی بر مردم چنین جوامعی روحیه سفر حاکم می شود ؛ روزی در این
جا هستی و روزی در جایی دیگر . بدیهی است همواره از کشف قلمرو های نو و
تازه لذت می بری ، اما مشکلاتی نیز در مسیر است ؛ یعنی هرگز آسوده نخواهی
بود ، و هرگز خود را در خانه احساس نخواهی کرد .
به نظرم جامعه
باید بستر مناسبی برای بالندگی هر دو روحیه باشد . همه مردم باید آزاد
باشند تا خود را به ثبت برسانند ، خودشان باشند . آن هایی که می خواهند به
یک رابطه اکتفا کنند ، به خواسته خود برسند و آن هایی که می خواهند رابطه
خود را بسط دهند نیز مجاز باشند . هیچ کدام از این دو گروه را نباید محکوم
کرد ؛ هیچ کدام از این دو گروه را نیز نباید پرستید . کسی نباید مانع آن
هایی شود که می خواهند شیوه زندگی خود را در هر زمینه ای تغییر دهند ، هر
دو گروه خوبند .
بدین
سان جامعه به تعادل می رسد . چنین جامعه ای نه شرقی است و نه غربی ؛ یک
کل یکپارچه است . اما چنین جامعه ای هنوز پا نگرفته است . اگر ما یکی را
محترم بشماریم ، دیگری را محکوم می کنیم ؛ ما هنوز نتوانسته ایم هر دو قطب
متضاد را ستایش کنیم .
همان طور که هستید ، باقی بمانید ؛ عجله ای برای تغییر نیست . خیلی زود آدم هایی را از نوع خود پیدا خواهید کرد و آن گاه رابطه ای عمیق و ریشه دار جوانه خواهد زد . اما برای این منظور باید صبوری پیشه کنید . اگر شتاب کنید و تصمیم بگیرید ، خیلی زود به خفقان دچار خواهید شد . خسته شدن بر ملول شدن رجحان دارد . خوب است آدم خسته شود ، تا ملول . آدم خسته هنوز امیدی دارد ، آدمی که دچار ملالت شده است ، هیچ امیدی ندارد . صبور باشید .
45592 بازدید
13 بازدید امروز
0 بازدید دیروز
37 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian