×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

زندگی باید...

از عشق بر خاستن : عشق از سر نياز و عشق ناب

در آغاز بايد چند نكته را بي گمان شد : عشق بر دوقسم است .

سي . اس . لوئيس , عشق را بر دو قسم مجزا كرده است : عشق از سر نياز و عشقي كه هديه ميشود . ابراهام مزلو نيز عشق را در دو طبقه جاي ميدهد : عشق از سر كمبود و نقص و عشق ناب . فرق و تمايزي بس مهم ميان اين دو پايه از عشق است و بايد آن را دريافت .

عشق از سر نياز يا عشقي كه منشا ان نقصان و كاستي است همواره ديگري را تكيه گاه خود ميكند و وابسته او است  . عشقي است نارس و بلوغ نايافته و نميتوان عشق راستينش ناميد بل نيازي است كه بايدش تا بر اورده شود و تو در اين ميانه از ديگري سود ميجويي و او را چون ابزاري به كار مي بندي ? الت دستش ميكني و از او بهره ميبري و زير نفوذ خود ميگيري و برش غالب ميشوي . اما ان كس ديگر از پايه اي كه بايسته است به زير امده ? تباه و ويران ميشود و او هم همان را بر تو روا ميكند و در تلاش است تا بر تو چيره شود و به زير مهميزش كشد و تو را مالك شود و به كارت بندد . هيچ نشانه عشقي در سود جستن از انساني ديگر يافته نيست . پس به ظاهر چون عشقي جلوه ميكند و جامه اي چون عشق به بر دارد . ليك مسكوكي است قلب شده . اما اين همان فاجعه و مصيبتي است كه غالب ادميان بدان دچارند . زيرا تو نخستين درس عشق خود را در كودكي خويش فرا ميگيري . كودكي كه زاده ميشود در همه ابعاد ? اتكايش به مادر است . عشق او به مادر عشقي است ناشي از نقص و كاستي هايش ? محتاج مادر است . بي وجود مادر ادامه حيات برايش ممكن نيست . مادر را دوست دارد  زيرا مادر مادر بنيان همه حمايت او است . در واقع امر ? عشقي در ميان نيست ? بر هر زني كه او را حامي باشد و براي ادامه بقايش به حمايت از او بر خيزد و نياز هايش را بر اورد عاشق خواهد بود . مادر ? او را منبع خوراكي اسا كه ميخورد . اين تنها شير نيست كه ازاو به جان خويش ميبرد ? عشق نيز درميان است كه جز نياز هيچ نيست .

هزاران هزار انسان همه عمر در كودكي خويش مانده اند و هر گز بالغ نميشوند . بر سالهاي عمرشان افزوده ميشود ليك ذهنشان طفلاني خردسال ماننده است . روانشان كودك و خام دستانه بر جا ي خويش است . هماره محتاج عشق و محبت اند و چون خوراك بر ان بي تابي ميكنند و تشنه عشقند . آدمي را آن دمي ميتوان كمال يافته دانست كه عاشقانه زندگي كند , از عشق سر ريز شود و ان را با ديگري سهيم گردد و دست بخشيدن عشق از استين بيرون اورد و اين همان رشد و بلوغ يافتني است كه نرم نرمك به سراغت مي ايد . انسان كمال يافته پنجره بخشيدنها را تماما برگشوده است . و تنها ان به كمال رسيده است كه قادر به بخشيدن است . زيرا تنها او از عشق آكنده است . زان پس  است كه ديگر عشق امري وابسته نخواهد بود و ميتواني در عشق غرقه باشي و بودن يا نبودن ديگري حال تو را ديگرگون نميكند و در اين پايه عشق را ديگر نميتوان رابطه اش شمرد و اينك كيفيتي را بدل گشته است .

چهارشنبه 22 اسفند 1391 - 4:01:10 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

ارسال پيام

شنبه 28 دی 1392   6:27:20 PM

آخرین مطالب


دردهای من


آب را گل نكنيم


نابساماني


من چه ام؟


مرگ


نوازنده


تولد درد است


از عشق بر خاستن : عشق از سر نياز و عشق ناب


نابسامانی


زندگینامه چگوارا


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

45591 بازدید

12 بازدید امروز

0 بازدید دیروز

36 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements