×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

زندگی باید...

اندیشه های آلبرت انیشتین در باره خدا

اندیشه های آلبرت انیشتین در باره خدا

من نمی‌توانم خدایی را تصور کنم که مخلوقات خود را پاداش یا کیفر می‌دهد و اهدافش طبق مقاصد ما انسان‌ها شکل گرفته است. چنین خدایی، بطور خلاصه انعکاسی از ضعف و ناتوانی ما انسان‌هاست. من همچنین نمی‌توانم باور کنم که انسان می‌تواند پس از مرگ، ورای جسم مادی‌اش زنده بماند، هر چند که افراد ناتوان بدلیل ترس و جهل چنین افکاری را با خود حمل کنند.

 

- البته آنچه درباره ی اعتقادات دینی من گفته اند دروغ است. دروغی که به طور سیستماتیک تکرار شده است. من به خدایی شخصانه اعتقاد ندارم و هرگز منکر این بی اعتقادی ام نمی شوم بلکه آن را آشکارا بیان می کنم.

 

- نامه روز دهم ژوئن تو را دریافت کردم . من در طول حیاتم با هیچ کشیش یسوعی صحبت نکرده ام، من از این گستاخی متحیرم که اینچنین در باره ی من دروغ می گویند. از نظر کشیش یسوعی من بیخدا هستم ، البته، که هستم و همیشه بوده ام. [در جواب یک شایعه که یک کشیش یسوعی سبب برگشتن انشتین از بیخدایی شده است]

 

- تحقیقات علمی بر این پایه استوار است که همه اتفاقاتی که می افتند توسط قوانین طبیعت تعیین شده اند و این در مورد کنش های مردم نیز صادق است. به همین دلیل یک محقق علمی به سختی میتواند بپذیرد که رخدادها را میتوان با دعا خواندن تحت تاثیر قرار داد، و مثلا با آرزو کردن و تمنا از یک موجود ماورای طبیعت بتوان به تغییری دست یافت.

 

- دو چیز بی نهایت است. کهکشان ها و حماقت بشر، که در اوّلی شک دارم.اگر این موجود( خدا) قادر مطلق است، پس هر رویداد و واقعه ای همراه با هر عمل و هر تفکرو احساس و اشتیاق، همه انسانها هم عملکرد او است . چگونه تا زمانی که قدرتی چنین عظیم و توانا وجود دارد، میتوان انسانها را مسئول اعمال خودشان دانست؟ بدون شک روز دادن عذاب و پاداش او باید مقداری از وقت را هم صرف قضاوت از خودش کند.

 

اگر مردم فقط به خاطر ترس از عذاب و امید به بخشش است که خوب و درستکارند! پس حقیقتا ما موجودات ترحم برانگیزی هستیم.

 

انسان قسمتی از کل است، که ما به آن می گوییم جهان ، قسمتی که محدود است در زمان و مکان. او خودش را، افکارش را و احساسش را مثل چیزی جدا از بقیه تجربه می کند- نوعی فریب بصری از هوشیاریش.این اغفال برای ما نوعی از زندان است، مهر و عاطفه منحصر میشه به امیال خودمان و اندکی اشخاص نزدیکتر به ما. وظیفه ما باید این باشه که از این زندان " با فراختر کردن دایره مهربانیمان برای در آغوش گرفتن همه مخلوقات و زیبایی طبیعت" خودمان را آزاد کنیم.

پنجشنبه 19 آبان 1390 - 9:32:29 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


دردهای من


آب را گل نكنيم


نابساماني


من چه ام؟


مرگ


نوازنده


تولد درد است


از عشق بر خاستن : عشق از سر نياز و عشق ناب


نابسامانی


زندگینامه چگوارا


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

45619 بازدید

40 بازدید امروز

0 بازدید دیروز

64 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements